دلیل اینهمه علاقه به قدیمی جات ، تاریخِ قبل از انقلاب ، خونه های قاجاری یا ویلاهای زمان پهلوی ، گرامافون ، ماشین تحریر قدیمی ، خیابونای خیلی قدیمی ، عکسا و فیلمای سیاه سفید رو واقعا نمیدونم ! اگه قضیه ی چند بُعدی بودن انسان حقیقت داشته باشه ، کاش یه بُعدم تو زمان پهلوی و یه بُعد دیگه م تو دوره ی قاجار مونده باشه ! این علاقه اونقدر قوی و قلبیه که هفته ای نیست که یکی دو شبش رو توی تاریخ بگذرونم :) گاهی میگم چرا نرفتم تاریخ بخونم واقعا ؟
زمستون ، خوابیده بودم و غروب شده بود . مامان چندباری بیدارم کرده بود و بیدار نشده بودم . یهو صدای بابا رو شنیدم که میگفت ماشین تحریرش کار میکنه . چنان از روی تخت دویدم تو هال :)) و دیدم که بابا واسم یه ماشین تحریر قدیمی از انباری مدرسه شون آورده :) گذاشتمش تو کمدم کسی ام حق نداره نگاش کنه ! دنبال یه گرامافونم مامان میگه تو که نبودی یکی داشتیم . جا نداشتیم فروختیمش و من از درون آتیش میگیرم :))
خلاصه که ! شایدم من زندگیِ دومِ یه دخترِ قاجاری ام :) کسی چه میدونه . !
درباره این سایت